حریر

نوشته های من.

حریر

نوشته های من.

حریر

اینجا برای اینه که بتونم حرف هامو بزنم. حرف هایی که بعضی وقت ها گیر می کنه تو گلوم و من رو به سمت خفه شدن می بره. شاید این وبلاگ بتونه منو از خفگی نجات بده، شاید هم نتونه. اما در هر صورت..
به وبلاگ من خوش اومدید:)

آخرین مطالب

در باب فرار و بیهودگی آن

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ب.ظ


واقعا نمیشه از آدم‌ها فرار کرد. هرچقدر هم تلاش کنی، وقتی از چنگ یکی در بری میفتی توی چنگ اون یکی. و وقتی بالاخره موقع مرگت می‌رسه، می‌فهمی تموم عمرت تو دست این و اون چرخیدی و دست به دست شدی. هر کدوم این کار رو با یه اسم، یه بهونه و دلیل متفاوت کردن. و هر کدوم خودشون رو محق‌ می‌دونستن که قضاوتت کنن یا تو رو به چیزی که می‌خوان تبدیل کنن، چیزی که فکر می‌کنن درسته. و از راهی ببرنت که فکر می‌کنن تنها مسیر مستقیمه.


وقتی یکیشون چنگ بندازه گلوت رو بگیره و راه نفست رو ببنده، بکوبه تو صورتت و حتی اگه آتیشت بزنه تو جون سالم به در می‌بری. اگه چاقوشو تا انتها فرو کنه تو شکمت، تو ممکنه زنده بمونی. حتی زخم‌هات هم یه روزی خوب میشن!

 ولی وقتی که زل بزنن تو چشم‌هات، از عشقی که بهشون داری سواستفاده کنن و هرچیزی که می‌دونن روحتو خراش می‌ده بهت بگن، وقتی که بندهای خیمه‌شب‌بازی فرورفته تو گوشت تنت رو بگیرن و بازیت بدن، اون وقت چی میشه؟! پوست کلفت‌ترین آدم جهان هم که باشی نمی‌تونی سالم فرار کنی. یه تیکت می‌شکنه، خورد میشه و گم می‌شه. تو هیچ‌وقت نمی‌تونی اون تیکه رو پیدا کنی.

شکنجه چند نوعه؟! می‌شه خیلی ساده گفت جسمی و روانی. یا می‌شه کمی این رو بازتر کرد و گفت: یک نوع شکنجه در نهایت فراموش می‌شه، و یک نوع دیگه در نهایت تو رو می‌کشه. روانت رو می‌کشه. وقتی روان کسی رو بکشی و آرزوها و خنده‌هاش رو نابود کنی، بال‌هاشو هم ازش گرفتی. کندی، بریدی و راه پروازشو برای همیشه بستی. و اون باید اسارت زمین رو تحمل کنه. و از این آدم چی باقی می‌مونه؟!

هیچی. مطلقا هیچی.

یه بیابون خالی، به جای کسی که یه زمانی پر از شور زندگی، لبخند و آرزو بود. پر از خواستن، پر از عشق و پر از شادی مطلق. 

و وقتی هیچ به جای همچین فردی بشینه، روزگار دِین بزرگی به گردن ما پیدا می‌کنه. دِینی که پرداختش به هیچ عنوان ساده نیست.

به هیچ عنوان.


#حریر_حیدری

در باب فرار و بیهودگی آن.


@Silk00

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۰۶
حریر حیدری

نظرات  (۲)

خیلی اتفاقی اومدم تو وبلاگ قشنگتون ... غمگین قشنگتون بهتره بگم. من ازون ادماییم ک همیشه نظاره گرم تا نظر دهنده ولی نتونستم برا این یکی چیزی نگم چون... شاید خودتون دلیل نظاره گر بودنمو حدس بزنید. ممنون برا این متن‌. همین
پاسخ:
خیلی خوشحال شدم که خوشتون اومد. همین مسئله کلی انرژی و انگیزه به من میده!
دیدگاهتون به زندگی بسی جذاب است :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی